پندارجونپندارجون، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

پندارعسلی و مامان و باباش

20 ماهگی پندار گل مامان

سلام خوبی گل مادر الهی فدای تو بشم دیروز بیست ماهه شدی گل مادر اصلا باورم نمیشه که اینقدر زود گذشت خیلی شیرین زبونی عزیزم کامل صحبت میکنی و کلمات رو با لحن شیرینت زیبا تر میکنی دیروز یک ربع مونده بود که غذا آماده بشه (ماکارونی) شما گفتی دباب(کباب) و اصلا حاضر به خوردن هیچ چیز نشدی منم سریع گوشت چرخ شده بیرون آوردم و با پیاز برات کباب رو آماده کردم (اینقدر با اشتها کباب میخوری آدم کیف میکنه) راستی بعضی از دوستام پرسیده بودند برا چی پندار رو بردم بینایی سنجی و چجوری اینکار انجام میشه و آیا شما همکاری کردی یا نه؟ باید بگم نی نی ها از یک سالگی تا 6 سالگی هر سال باید بینایی سنجی شرکت کنند. من نتونستم شما رو پارسال ببرم و ام...
18 ارديبهشت 1392

دندون هفدهم ...

سلامممم عزیز دل مادر حالت خوبه؟ مامان عاشقتم بخدا دیروز یکم سرم درد میکرد رفتم خوابیدم، شما هم به مامان جون و بابا گفته بودی: مامان درررررد بعد یا دست به سرت اشاره کرده بودی خیلی مهربونی کلمه بابا بابا از دهنت نمی افته تو خواب هم گاهی میگی بابا بابا. عاشق فوتبالی   و دیروز کلی با بابایی سر بازی استقلال خوشحالی کردی و تو خونه دور افتخار زدی و دستت رو مشت کردی و بلند کردی و گفتی گللللللللللللللللللللللللل و اما... امروز عصر شربت زینکت رو بهت دادم و بعد با انگشت و آب خنک لثه هات رو ماساژ میدادم متوجه شدم بعلههههههههههههههههههه کنار دندون کرسی سمت چپ پائین یکی دیگه از دندون کرسی ها جوانه زدند. مبارک باشه مامان جونم الا...
16 ارديبهشت 1392

روز مادر

مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد. ایمانم از دعای توست و خدایم را از زبان تو شناخته ام ، عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر ! ای الهه مهر. تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه د لم از عطر تو سرشار است ، از تبار فاطمه ای و گویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چرا که دعایت سرمایه فردای من است. مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ، به ستایش محبتهای بی اندازه ات ، و به وسعت همه خوبیهایت دوستت دارم.   امروز روز مادر بود.خیلی حس خوبی دارم که مادر تو هستم پندار جونم نفسهام به نفسهای تو بنده بخدا خدایا لذت مادر شدن رو به همه کسانی که از این ن...
12 ارديبهشت 1392

ادامه پروژه پوشک دیگه بسه ...

سلام جیگر گوشه حالت چطوره؟ خیلی دوستت دارم بخدا این روزها دیگه با مامان بیشتر همکاری میکنی.ولی یه وقت هایی هم شیطنت میکنی و دیر میگی جیش و یکمی شلوارت خیس میشه. سلیقه ات به دایی مجید رفته؛عاشق هندوانه ای و از طالبی بدت میاد. توی بستنی خوردن هم کسی به گرد راهت نمی رسه. باباجون محمد روز 7 اردیبهشت ماه برات یه سه چرخه از احمد آباد گرفت.چون شما عاشق موتور هستی و هر وقت تو خیابون موتور میدیدی، دستات رو به حالتی که فرمون موتور رو گرفته باشی میگرفتی و مچ دستت رو میچرخوندی و میگفتی قام قامممممممممممممم.  وقتی برگشتیم خونه حاضر نشدی سه چرخه ات رو تو حیاط بزاری و ما اونو به داخل آوردیم و شما اون رو  با ابزار پلاستیکی هایی...
10 ارديبهشت 1392
1